امروز روز توست عزیزترینم و روز خوشبختی ماست خوش اومدی به زندگیمون کوچولوی ناز
یک سال پیش همچین شبی پر بودم از استرس و نگرانی .بزرگترین استرسم بی دلیل :سلامتی تو بود .بیتشرین انتظارم برای دیدن تو بود و بیشترین خواسته ام :خوشبختی و رضایت تو بود، از این که ما باعث ورودت به این دنیا شدیم.
خدای مهربون دوتا خواسته ی اولی رو خیلی زود بهم داد ومن همچنان در تلاشم برای براورده شدن اخری که امید دارم با سعی و تلاشم در جهت خوشبختی و سعادتت روزی از زبونت این رو بشنوم که ازم راضی هستی دردونه ی من.
عزیزترینم یک سال با هم بودنمون و تغییر نقش من وقصه ی مادری من به سرعت چشم بر هم زدنی گذشت . با ورود قدمهای کوچیکت به زندگیم دریچه ای تازه به روی من باز کردی .(در همین جا هر چی در این شب نوشتم پرید ومن یه عالمه خسته شدم)
شیرینی زندگیم پارسال بلد نبودی شیر بخوری من توی بیمارستان یه عالمه گریه کردم که الان نی نی کوچولو گرسته است اما حالا توی هر وضعیتی نشسته، وایساده،برعکس ،چپ و رو ،وخلاصه در حالی که روی شیکمت خوابیدی و باسن رو دادی هوا ویه وقتهایی هم قرش می دی و یا در حال شیر خوردن ازت می پرسم یک دو ؟ تو بدون قطع کردن می گی" ته"(سه)
توی به به خوردن خیلی جالبی ،تا لقمه ات را قورت ندی یه کوچولو هم دهنت رو باز نمی کنی
تا می ری روی تاب شعر تاب تاب رو می خونی البته نه واضح آهنگش رو می زنی همینطور وقتی که شروع به تاتی می کنی،الهی قربون قدمهات نمی دونی چه حسی میشیم وقتی تنهایی قدم بر میداری گل مامان چند قدم به تنهایی می ری که این خیلی عالیه .
عکسهای خودش که تو اتاقهامونن رو با انگشت نشون می دی وقتی بهت می گم نی نی کو؟ عکس عروسی ما رو به اسم عروس می شناسی و کامپیوتر و توتو رو می شناسی و نشون می دی.
این روزها جیغ جیغو شدی و هر چی می خوای جیغ می زنی مخصوصا اگه یه بچه ای چیزی رو ازت بگیره و تا نگیریش بی خیال نمی شی.با بچه ها خیلی جوری فقط همین یه مورد رو داری که نمی دونم بگم خوبه یا بد؟
هر چی از اسباب بازی هات که دورت اند من بهشون دست بزنم یا چیزی باشون بسازم سریع خرابش می کنی حتی دوتا دونه مکعب هم نمی ذاری برام کلا نمی ذاری استعدادم شکوفا بشه یه چیزی برا خودم درست کنم.
دالی موشه رو خیلی دوست داری و با هر امکاناتی دالی می کنی یه موقعی با پتو گاهی با لبه ی میز و جالبه گاهی گاهی که تو ما رو نمی بینی فکر می کنی ما هم نمی بینیمت.
جدیدا موقع نق زدن قیافه ی نق با مزه ای می گیری البته بیشتر وقتها که نق ها الکین
آب خوردن رو خیلی دوست داری که حال مجاز به شیر هم شدی خدا را شکر اون هم خیلی دوست داری ولی با پرتقال هنوز مشکل داری.
پسرم خيلي قشنگ ليوانش رو مي گيره دستش و بالا مي بردش تا همه رو بخوره ونيازي نيست ديگه ليوان رو واسه اش نگه دارم.
شیرینی زندگیم پارسال بلد نبودی شیر بخوری من توی بیمارستان یه عالمه گریه کردم که الان نی نی کوچولو گرسته است اما حالا توی هر وضعیتی نشسته، وایساده،برعکس ،چپ و رو ،وخلاصه در حالی که روی شیکمت خوابیدی و باسن رو دادی هوا ویه وقتهایی هم قرش می دی و یا در حال شیر خوردن ازت می پرسم یک دو ؟ تو بدون قطع کردن می گی" ته"(سه)
توی به به خوردن خیلی جالبی ،تا لقمه ات را قورت ندی یه کوچولو هم دهنت رو باز نمی کنی
تا می ری روی تاب شعر تاب تاب رو می خونی البته نه واضح آهنگش رو می زنی همینطور وقتی که شروع به تاتی می کنی،الهی قربون قدمهات نمی دونی چه حسی میشیم وقتی تنهایی قدم بر میداری گل مامان چند قدم به تنهایی می ری که این خیلی عالیه .
عکسهای خودش که تو اتاقهامونن رو با انگشت نشون می دی وقتی بهت می گم نی نی کو؟ عکس عروسی ما رو به اسم عروس می شناسی و کامپیوتر و توتو رو می شناسی و نشون می دی.
این روزها جیغ جیغو شدی و هر چی می خوای جیغ می زنی مخصوصا اگه یه بچه ای چیزی رو ازت بگیره و تا نگیریش بی خیال نمی شی.با بچه ها خیلی جوری فقط همین یه مورد رو داری که نمی دونم بگم خوبه یا بد؟
هر چی از اسباب بازی هات که دورت اند من بهشون دست بزنم یا چیزی باشون بسازم سریع خرابش می کنی حتی دوتا دونه مکعب هم نمی ذاری برام کلا نمی ذاری استعدادم شکوفا بشه یه چیزی برا خودم درست کنم.
دالی موشه رو خیلی دوست داری و با هر امکاناتی دالی می کنی یه موقعی با پتو گاهی با لبه ی میز و جالبه گاهی گاهی که تو ما رو نمی بینی فکر می کنی ما هم نمی بینیمت.
جدیدا موقع نق زدن قیافه ی نق با مزه ای می گیری البته بیشتر وقتها که نق ها الکین
آب خوردن رو خیلی دوست داری که حال مجاز به شیر هم شدی خدا را شکر اون هم خیلی دوست داری ولی با پرتقال هنوز مشکل داری.
پسرم خيلي قشنگ ليوانش رو مي گيره دستش و بالا مي بردش تا همه رو بخوره ونيازي نيست ديگه ليوان رو واسه اش نگه دارم.
يه موقع هايي که دراز کشيديم و شير حسابي خورده و خسته شده بلند مي شه و خودش رو از عقب رها مي کنه رو تخت که از اين کارش خيلي خوشم مي اد و البته مبلها هم که ديگه اسايش ندارند از دستش ، وروجک چنان با سرعت از اين مبل به اون مبل ميي پره که دهنم باز ميمونه و تازگي ها هم خيلي قشنگ ازشون پايين مياد.
به مسواک خيلي علاقه داره يکي واسه اش گرفتم بعد از يه بار استفاده ناپديد شد همه جا رو گشتم نديدمش تا اينکه يکي ديگه خريدم براش بعد يه روز يه نگاهي به مکان مورد علاقه ي پسرم که در دسترس نيست انداختم(بالاي تخت خوابمون يه فضاي خالي هست که خيلي دوست داره همه اش وايسه و به اونجا به پايين نگاه کنه يا گاهي هم چيزهاي مورد علاق اش را انجا بيندازه)و ديدم که بله چندتا گل سر و مسواک خودش رو انداخته ان پايين
وای وای بگم از بوسه هات وقتی که می خوایم ببوسیمت به جای اینکه لبها رو غنچه کنی باز می کنی و من که می خوام غش کنم (البته به خاطر رعایت بهداشت فعلا جلوی خودم رو می گیرم تا بوسم نکنی)
بابا یی رو هم خیلی دوست داری تا صدای کلید انداختنش رو می شنوی می پری و نق نق که سریع منو بغل کن. موقعی که من کلاس می رم فقط پیش بابا می مونی وقتی هم با با می رن سر کار بهونه می گیری.
وقتی منوبابا همدیگرو می بوسیم خوشحال می شی و میخندی . یه وقتهای بابایی سر به سرت می ذاره و می اد ادای نام نام خوردن در می اره و تو از اون سر اتاق بدو می ای و شروع می کنی به شیر خوردن و من کلی حال می کنم که حقت رو می گیری.
قسمت نبود امسال جشنی بگیریم برات اما این روز جشن ما بود.اما مامان جون و عمه ها و عمو علی و خانواده شون تشریف اوردن خونمون برای تبریک دست همگی درد نکنه.
هدیه امسال ما به شما یک سکه ی طلاست عزیزم اما خودت بهترین هدیه ی زندگیمون هستی .
دوستت داریم و از صمیم قلب ارزوی بهترینها رو برات داریم 1000 ساله شی زیر سایه ی پدر و مادر
اگر جشنی داشتیم احتمالا این کارت دعوتت می شد:
این هم پشت کارته:
این هم چندتا عکس دیگه:
این پست مال روز بیست و هفتم اردیبهشت هزار و سیصد و هشتاد ونه می باشد.
به مسواک خيلي علاقه داره يکي واسه اش گرفتم بعد از يه بار استفاده ناپديد شد همه جا رو گشتم نديدمش تا اينکه يکي ديگه خريدم براش بعد يه روز يه نگاهي به مکان مورد علاقه ي پسرم که در دسترس نيست انداختم(بالاي تخت خوابمون يه فضاي خالي هست که خيلي دوست داره همه اش وايسه و به اونجا به پايين نگاه کنه يا گاهي هم چيزهاي مورد علاق اش را انجا بيندازه)و ديدم که بله چندتا گل سر و مسواک خودش رو انداخته ان پايين
وای وای بگم از بوسه هات وقتی که می خوایم ببوسیمت به جای اینکه لبها رو غنچه کنی باز می کنی و من که می خوام غش کنم (البته به خاطر رعایت بهداشت فعلا جلوی خودم رو می گیرم تا بوسم نکنی)
بابا یی رو هم خیلی دوست داری تا صدای کلید انداختنش رو می شنوی می پری و نق نق که سریع منو بغل کن. موقعی که من کلاس می رم فقط پیش بابا می مونی وقتی هم با با می رن سر کار بهونه می گیری.
وقتی منوبابا همدیگرو می بوسیم خوشحال می شی و میخندی . یه وقتهای بابایی سر به سرت می ذاره و می اد ادای نام نام خوردن در می اره و تو از اون سر اتاق بدو می ای و شروع می کنی به شیر خوردن و من کلی حال می کنم که حقت رو می گیری.
پسرک من چهارتا دندون بالا داره و دوتا پایین
قد 79 وزن 10.60 دور سر48
پسر خیلی خوبیه که مامان و باباش عاشقشن
بابا ماما ،دپ ،دیپ،گ با فتحه میگه
یک دو رو میگم سه می گی
اگر هم وان تو بگم بازم سه میگی
اگر ای بی بگم بازم سه می گی
بابا ماما ،دپ ،دیپ،گ با فتحه میگه
یک دو رو میگم سه می گی
اگر هم وان تو بگم بازم سه میگی
اگر ای بی بگم بازم سه می گی
قسمت نبود امسال جشنی بگیریم برات اما این روز جشن ما بود.اما مامان جون و عمه ها و عمو علی و خانواده شون تشریف اوردن خونمون برای تبریک دست همگی درد نکنه.
هدیه امسال ما به شما یک سکه ی طلاست عزیزم اما خودت بهترین هدیه ی زندگیمون هستی .
دوستت داریم و از صمیم قلب ارزوی بهترینها رو برات داریم 1000 ساله شی زیر سایه ی پدر و مادر
اگر جشنی داشتیم احتمالا این کارت دعوتت می شد:
این هم پشت کارته:
این هم چندتا عکس دیگه:
قرار آتلیه هم گذاشتیم ان شالا عکسهاش هم بعدا می ذاریم.
این پست مال روز بیست و هفتم اردیبهشت هزار و سیصد و هشتاد ونه می باشد.