بعد از یک پیاده روی زیاد واسه خرید،با کفش پاشنه بلند (2سانت.خب واسه یه مامان همین هم بلنده) خسته خسته داری برمیگردی،پسری رو که اون هم خسته شده روی دستم افقی می خوابونم و یاد کوچولو موچولویی هاش که همیشه روی دستم بود و اروم بود میافتم و قربون صدقه اش می رم ومیچلونمش و فشارش میدم ،اون هم که ارومه و گوش میکنه ،یه هو بوسم میکنه و من تمام خستگی هام ازیادم میره و برای تمام راه انرژی میگیرم.نمیدونی چه مزه ای داشت.
دوستت دارم کوچولوی با سیاست باهوش که همه چیز رو میفهمی