Lilypie Second Birthday tickers شکلات ما عليرضا: ماه رمضان امسال

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

ماه رمضان امسال

امسال دومين ماه رمضونيه  که يه عضوجديد به خونمون پا گذاشته البته پارسال پا نذاشته بود فقط در دلم جا خوش کرده بود و من طفلکي نمي دونستم .پارسال تقريبا ماه رمضون توي تابستون بود و من حس مي کردم چقدر سخته توي گرما با اين روزهاي بلند ... ولي وقتي شروع کرديم ديگه سخت نبود.بله من ني ني هم داشتم اولين ماه بارداريم رو من کامل روزه گرفتم وخودم خبر نداشتم و چقدر براي خودم و تمام کسايي که ني ني دوست داشتند دعا کرده بودم که خدا بهشون ني ني بده و وقتي براي مراسم احيا خونه مادر جاريم رفته بوديم و جاريم باردار بود من کلي دلم ني ني خواسته بود.اما خداي خوبم قبلا اين نعمت شيرين رو به من داده بود .مثل تمام چيزايي که ازش مي خواستم.


اما افسوس امسال دريغ از يک ايه خوندن يا يک دعا. چقدر احساس عذاب وجدان مي کنم وناراحتم که بجاي تشکر از نعمتي که پارسال واسه داشتنش به خدا التماس مي کردم . امسال هيچ کار خاصي نمکنم.يه موقع هاي حس مي کنم دعا و تشکر از خدا نبايد هيچ قيد و شرط و مکان و زمان داشته باشه . مثل نماز خوندن.(ولي چه کنيم که خودش خواسته ) ولي شبي نيست که ازش نپرسم
خدايا چطوري بايد ازت تشکر کنم بابت اين نعمتهات؟

ديگه اين سالها حال و هواي سالهاي پيش رو نداره همه چي عوض شده مردم هم عوض شدن روزها هم عوض شدن .يادمه وقتي کوچيک بودم همگي واسه سحر بيدار مي شديم ،آخ که چه خوب بود ،بعد از سحر هم با مامان مي نشستيم دعاي سحر رو مي خونديم مامان با صداي بلند و ما هم با اون.

امسال دهمين سالگرد فوت مامان عزيزمه ،ده سال که جاش پيش ما خاليه ولي غم نبودنش اصلا کمرنگ شدني نيست.حيف که نيست تا کوچولوي منو ببينه حيف که نيست ببينه دختر کوچولوي خودش که اونقدر لوسش مي کرد و تهتغاريش بود چقدر بزرگ شده و خودش مامانه ولي مثل همون کوچولويهاش مامانش رو مي خواد. بهشت نصيبت مادرم



نوشته شده: 88/6/20




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر