Lilypie Second Birthday tickers شکلات ما عليرضا: يه كوچولو درد دل مادرانه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

يه كوچولو درد دل مادرانه

مادري نميدونم حق دارم اينجا درد دل كنم يانه؟
آخه اينجا جاي حرفهاي توست اما منم مي خوام از تو بگم پس يه كوچولو بهم حق بده
نازنينم من واقعا اين روزها نمي دونم بايد چيكار كنم؟كلا با بزرگتر شدن تو بهتر مي فهمم كه راجع به بچه ها چيز زيادي نمي دونم راجع به همچيزوفهميدن اين مسئله در اين موقعيت خيلي ديره و من اعتراف مي كنم كه با اينكه خيلي تلاش ميكنم كه مامان خوبي باشم ،نيستم .من تنها چيزي  كه مي دونم اينه كه بچه ها رو خيلي دوست دارم و تو عزيزترينم رو كه ديگه مي پرستم و زندگي بدون تو رو نمي تونم تصور كنم،اما روز به روز مي فهمم كه كافي نيست اين چيزها كمه و بدتر از اون كه بدوني مشكلي وجود داره ،اونه كه ندوني مشكل چطوري حل مي شه.من از خير انجام دادن كارهايي واسه ي خودم در اين سن تو ،گذشته ام و هيچ منتي هم بر سرت ندارم بلكه دوست دارم وظيفه ي مادري ام را تمام و كمال انجام بدم.اما حيف كه كم مي ارم       و كاش مي تونستم علت رو بفهمم.ممكنه دليلش اين باشه كه سالهاي كمي از زندگيم مادر داشتم؟ نميدونم آه بازم حس ميكنم: اگه مامانم بود..... ولي باز به خودم نهيب مي زنم دوباره بچه نشو، به هر حال شيوه هاي تربيتي مادرها اين روزها تغيير كرده چه بسا خيلي از مادرهاي جوون روش تربيتي مادرهاي خودشون رو رد كنن يا تغييرش بدن .بايد به روز بود.و....
اما نمي دونم چي درسته و چي غلط
اين روزها دردونه ي من از پيش من تكون نمي خوري،اگه من مي خوام برم اشپزخونه ،قبل از من اونجايي اگه لپ تاپ بگيرم دستم تو روش هستي .اگه كتاب بيارم و بخونم، جناب عالي پاره كرده و به طرفي پرت مي كني به همين ترتيبه كه من قيد همه كاري رو زماني كه بيداري زدم من جمله دستشويي رفتن كه اون هم معظلي است واسه ما
همه ي اينها به كنار تو ديگه ازم مي خواي وقتي خوابي هم منم بيام بگيرم بخوابم.آخه ميوه ي دلم يه كوچولو به اين مامانت با اين همه مشكلاتش حق بده ، بهتر از اون وقت بده
مثلا بد نيست كه يه نيم ساعتي با اين همه اسباب بازي رنگ و وارنگي كه دورته بازي كني يا مثلا يه ربع ساعتي به يكي از برنامه هاي كودك كه اين بيچاره ها براي شما تهيه مي كنن يه نگاهي بكني
شما بگيد مشكل از كجاست ؟من مامان بديم كه هنوز پسرم يه ساله نشده دارم ازش ايراد مي گيرم؟مامانيم كه حالا كه بچه دار شده تازه مي خواد براي اينده اش برنامه ريزي كنه؟ماماني ام كه براي بچه اش وقت كم مي ذاره؟ماماني ام كه تحملش كمه؟كه مادري بلد نيست و بچه دار هم شده؟(عزيزترينم همون طور كه با اومدنت به زندگيم جايگاه من رو تا اخر عمرم تغيير دادي و من لايق مادري خودت كردي،مادري رو هم يادم بده ،من تشنه ي ياد گرفتنشم من حاضرم روزهاي تعطيل ،شبهاي يلدا ،تو گرما و سرما سر كلاست نفر اول باشم و شاگرد ممتاز كلاست باشم )
كمي با ما راه بيا ني ني كوچولوي من... قربون قدمهاي كوچيكت كه از ذوقت تند تند قدم بر مي داري
آخي سبك شدم
ديشب يه فيلم مادرانه ديدم كه در اخر فيلم بچه ي خانمه رو ازش گرفتن و كلي دل خوني شدم ،صبح كه حميد رفت جواب ازمايش خون عليرضا رو بگيره ،زنگ زد و گفت :آزمايشش بايد تكرار بشه . براي يه لحظه نفسم بند اومد ،سريع ادامه داد كه اسمش روي ازمايشش نبوده،با اينكه خيالم كمي راحت شد اما كلي اعصابم بهم ريخت كه آخه چرا به خاطر يه بي دقتي اين آدمها بچه ي من بايد دوباره اذيت شه .و ديگه اينكه اون خانمي رو كه توي بارداري برامون كلاس اموزش شير دهي گذاشته بود رو امروز ديدم و حرفمون به همين جا رسيد كه اون موقع كه مادرت فوت كرد تو چي كار كردي و چي شد؟   خلاصه همين ها شد كه كلي هورمون مادري در بدنم دوباره بالا و پايين شدن و.....
اما خوب خدا را شكر مي كنم كه جاي يكي از اون طفلكي هاي كوچولو كه امروز توي بيمارستان ديدم نيستي (كه خدا مي دونه دلم نمي خواست و نمي خواد حتي بچه ي دشمنم رو تو اون بخش ببينم)خدا را شكر مي كنم كه الان در كنارم خيلي ناز خوابيدي (والبته اجازه دارم كمي اينجا ازت بنويسم)و خدا را شكر ميكنم به خاطر لطف هميشگيش توي زندگيم.
شديدا تقتاضا دارم در صورت تمايل روزي رو كه با كودكتون طي مي كنيد رو برام بگين
هرگونه راهنمايي در اين خصوص و كلا در همه ي خصوصهاي ديگه با جون دل پذيرفته مي شود
توصيه،راه كار،تجربه هم داشتين بدين ميشنوم
من به خدا مي خوام از وقتم باپسرم به بهترين نحو ممكن استفاده كنم .مي خوام هر چه در توانم دارم براش انجام بدم مي خوام در هر سني كارهاي مربوط به سنش رو براش انجام بدم               فقط كمي بلد نيستم و كمك مي خوام

۱۲ نظر:

  1. سلام
    مشکل شما از دوست داشتن شروع شده شما بچه ها رو دوست دارید اما نباید که تمام دوست داشتن ها و محبتتون رو به بچه ابراز کنید بلکه محبت یه مادر باید از روی حساب و کتاب باشه تا بچه به کلی وابسته به مادر نشه البته اگه گاهی هم از محبتتون رو بهش دریغ بکنید درست میشه
    راستی می تونید توی وبلاگ من توی پستهای قبلی در این مورد مطلبی پیدا کنید که خیلی براتون مفیده

    پاسخحذف
  2. یاس خاکی و امیر مهدی۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۵۱

    مهم یاد آوری خاطرات سال گذشته است ......خدا پدر شوهرت رو رحمت کنه . میدونم خیلی سخته .
    نگار جون تقریبا امیر مهدی از صبح تا شب من رو پر میکنه و فقط وقتی خوابه به بعضی کارهام میرسم . اما کلا وقتم رو با امیر مهدی با غذا دادن به پسملم و دنبال بازی و دالی بازی و پوشک عوض کردن و حموم دادن و ..میگذره این روزا که هوا خوبه پارک هم میریم که توی پارک خیلی آقاست .
    عکس گرفتن و فیلمبرداری هم ایده ی خوبیه هم برای ثبت لحظه ها هم برای وقت گذروندن . موقع آشپزی یا کار در یکی از کابینت ها رو باز میکنه و محتویاتش رو میریزه بیرون و من هی جمع میکنم دوباره میریزه بیرون (اینم یه بازی برای دست نزدن به کابینت های دیگه) بیبی انیشتن میزارم براش خوب سرگرمش میکنه و من به کارهایی مثل حموم کردن و نماز خوندن میرسم . گاهی هم موقع کتاب خوندن یه روزنامه ی باطله ای چیزی میدم پاره کنه البته راضی نمیشه و فقط میخواد کتابی که من میخونم رو پاره کنه ..........اصلا من به خودم میگم باید از بچگی امیر مهدی لذت ببرم دیگه نیست وگرنه خیلی خیلی خسته کننده میشه برام . گاهی که حال ندارم میخوابم و براش شعر میخونم اونم خوشش میاد میتونی ساعت هایی از روز براش قرآن پخش کنی امیر مهدی که خیلی آروم میشه با قرآن . در مورد خوابوندن هم حسابی اذیت میکنه تا بخوابه .ولی تصمیم دارم عادتش بدم زود بخوابه مثلا 10.در مورد غذا دادن من یه ظرف غذا میگیرم دستم امیر مهدی یه قاشق میخوره میره بازی میکنه بعد یا خودش میاد یا من میرم دنبالش تا قاشق بعدی رو بخوره اینم باعث میشه کلی وقتمون پر میشه ولی سعی میکنم با هر لقمه بسم الله رو بهش یاد بدم و شکر کردن رو .
    ما که مجبوریم وقتمون رو با این نی نی های بلا بگذرونیم سعی کنیم لذت ببریم. امیر مهدی هم همش چسبیده به من .

    پاسخحذف
  3. نگار جون
    وابستگی بچه ات توی این سن به تو نشان سلامت روانیشه. همهون فکر کنم این دوره های وابستگی رو طی کردیم. در سال دوم طبق قانون کلبرگ دوره استقلال و خودکفایی در مقابل وابستگی رو شروع می کنن و بهتر میشن. من هم روزای فرد که سر کار نمی رم صبح ها کمی زودتر بیدار میشم که بتونم دو-سه ساعتی رو برای خودم داشته باشم. باید ببینی چی مسحورش می کنه. مثلا موسیقی سوشیانس رو سرگرم می کنه و کمی (فقط کمی) حواسش برای مدتی از من منحرف میشه. به هر حال نباید غصه بخوری. توی زندگی همه چیز گذراست...

    پاسخحذف
  4. خدایا کامنت من چی شد؟!!!!!!!!!!!!1

    پاسخحذف
  5. در مورد سوال خصوصیی که پرسیده بودی نه فکر نمی کنم مشکلی پیش بیاد. توی دنیا یک میلیارد مسلمون و چهارده میلیون یهودی داریم. در حالیکه هفت میلیارد جمعیت کل دنیاست. پس باید بقیه همه دچار مشکل می شدن. فقط احتمال عفونت ادراری بالاتر می ره که با تعویض مرتب بچه این مشکل حل میشه ولی در عوض هزار جور فایده داره که سیستم وبلاگت خصوصی نداره وگرنه شرح می دادم. دست آخر هم اگه زمانی موردی پیش بیاد خب میره اون کار رو انجام می ده ولی اگر براش انجام می دادیم و بعد پشیمون می شدیم دیگه راه برگشت نبود.

    پاسخحذف
  6. عزیزم! بچت که بزرگ بشه اوضاع بهتر میشه. اگه وبلاگ ما رو هم بخونی اون زمانی که بچمون اندازه گل پسر شما بوده همین ها رو نوشتیم. این روزها می گذره و برای مادرهای تحصیل کرده امروزی خیلی سخت می گذره. اما باور کن زودتر از اونی که فکر می کنی می گذره. سعی کن به کامپیوتر و کتاب و ... اینا یه مدتی فکر نکنی. به خودت بگی من تا زمانی که بچم دو سه ساله بشه نمی خوام کتاب بخونم. می خوام تو مکتب پسرم درس یاد بگیرم. دارم یک میوه دیربارور رو تربیت می کنم (انسان میوه ایه که دیر به ثمر می رسه) و تا می تونی باهاش بازی کن که ما که نکردیم پشیمونیم. در کلاس های کودک متعادل میگن اگه می دوننستید بازی مادر و کودک چه جایگاه و نقشی در آینده و زندگی کودک داره، همه زندگیتون ول می کردید و فقط با بچتون بازی می کردید. حداقل اثر بازی مادر و کودک سبک شدن تنش های دوران بلوغ کودک هست. کار خونه همیشه هست. خیالت راحت باشه! فکر نکن من اینطوری که نوشتم عمل کردم! اما حالا پشیمونم. شما عبرت بگیر!

    پاسخحذف
  7. سلام عزیزم. ممنونم که اومدی.
    بچه ها همه همینجورند. دقیقا کیانا هم همینجوره.
    در مورد روشهای تربیتی هم الان با قدیم کاملا متفاوته.ولی داشتن مادر یه نعمته اما نه برای تربیت کلا برای همه جیز.

    پاسخحذف
  8. سلام عزیزم. خیلی خوشحالم که باشما آشنا شدم. عزیز دلم محتوای سی دی ها یک دوره آموزش کامل کودک شناسی و پرورش یک کودک متعادل هست که بسیار کمک کننده است. برای تهیه شان میتونی به فروشگاههای گلدونه ها توی سعادت آباد مراجعه کنی و یا با شماره 22560560 تماس بگیری برات با پیک بفرستند. یا اینکه تو کلوپ مادران شرکت کنی.
    ا

    پاسخحذف
  9. سلام نگار جون حس مادرانه یه جوریه که تو هر مسیری بری فکر میکنی اشتباه رفتی و برای بچه ات کم گذاشتی هر مادری به یه نحوی من همیشه از این که میرم سرکار و خسته هستم یا نصف روز رو با یونا نیستم عذاب وجدان دارم و زمان که میگذره از کم بودن با اون حسرت میخورم من با نظر ننه قدقد جون موافقم

    پاسخحذف
  10. azziam in kheyli tabi ii va albateh besyar ham khoobeh ke pesaraket alan behet vabastast.
    azizam ham be khodet ham be pesaret bayad zaman bedi miodnam sakhteh vali vaghty 1 salesh ro rad kardkam kam miotoni roosh kar koni va albateh khodesh ham bishtar hamkari mikoneh man too ye posty nevehstam raveshe inkeh be bache yad bedin ke manam ye vaghtayi baraye khodam mikham .barat mifrestamesh.
    moraghebe khodet va shazdat bash

    پاسخحذف
  11. salam azizam .
    are khodam mibaramesh hamom . ama vaghean sakhte . mese mahiii sor mikhore age havaset nabashe .
    khodaroshokr az ab khoshesh miad gerye nemikone .
    bazam pishe ma bia khaleye mehraboon.
    pesare goletam ye mache abdar az tarafe man bokoniaa

    پاسخحذف