Lilypie Second Birthday tickers شکلات ما عليرضا: مي خوام بدوني که .....

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

مي خوام بدوني که .....

پسر عزيزتر از جونم اين وبلاگ رو واست درست کردم تا برات بگم ،تا بدوني:
که اگه يه وقتي يه اتفاقي ما رو از هم دور کرد قبل از اينکه تو معني حرفاي منو بفهمي ، من حرفامو بهت گفته باشم . که تو يه چيزي داشته باشي که با ان احساس پوچي نکني .که بخواهي از صفر شروع کني يا از اين و ان ياد بگيري .
مي خوام بدوني که يکي از ارزوهام اينه که هيچ وقت از دعوت کردنت به اين دنيا منو سرزنش نکني . هيچ وقت از دستم عصباني نشي. آخه عزيز دلم نمي دوني که چقدر يه زندگي به اين مهبت الهي نياز داره.نمي دوني که هر چقدر هم زن و مرد مکمل هم باشن يا زندگي خوبي داشته باشن بازم خلاء وجود داره، بازم چيزي کمه. اميدوارم روزي درکم کني و تو هم اين احساس شيرين رو تجربه کني و منو خودخواه ندوني .و بيشتر بيشتر اميدوارم که تو و تمامي بچه هاي دنيا زير سايه ي پدر و مادر بزرگ بشين که از نعمتهاي تکرار نشدني خداونداند.
اميدوارم انقدر زندگي خوبي واست بسازم تا رنگ ناراحتي رو نبيني هستي من.

تو که ماه بلند آسموني، منم ستاره مي شم دورتو مي گيرم.
تو که ستاره مي شي ، دورمو مي گيري منم ابر مي شم روتو مگيرم.
تو که ابر ميشي رومو مي گيري ،منم بارون مي شم نم نم مي بارم.
تو که بارون مي شي نم نم مي باري ،منم سبزه مي شم سر در مي آرم.
تو که سبزه مي شي سر در مي آري ،منم گل ميشم پيشت مي شينم.
تو که گل مي شي پيشم مي شيني ، منم بلبل مي شم چهچه مي خونم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر